رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

بخشنده همچون خورشید

سه سال و هفت ماه گذشت

دردانه ام می بینی چه خوب است؟ می بینی چه خوب است که گاهی خودت را بسپاری به آن دو دست آشنا که از آب بیرون می آید, خیس خیس و تو را به آرامی در بر می گیرد و با خود به جریان آب می سپارد؟ می بینی که لحظه ای بیش نمی پاید تا از روی پل به انتهای شگرف آبی آب برسی و دیگر هیچ صدایی را در حاشیهُ رود نشنوی؟ می بینی چه خوب است؟ خوب است که گاهی بنشینی و تن بسپاری به موسیقی یک صدا که تو را به نام می خواند, به نسیم یک نوازش که بر پوستت دست می کشد, به حبابهای خنده های بی دلیل که می آیند و می ترکند و می روند, به عطر گلی که پرپر شده است اما هنوز می شود برایش شعری سرود. می بینی؟ شب است. یک گوشه نشسته ام و دانه های فیروزه ای روزهای آبی را کنار دانه ه...
17 فروردين 1395

بهار 95

تيك تاك  تيك تاك  چه عاشقانه مي گذرند لحظه هايي كه مي دانند پشت در ايستاده اي تا تحويلشان بگيري و بهار بپاشي بر زمستانشان  نوبهار آمد بهار آمد شبانم را چراغ آمد شميم شاديش انگار لحظه تحويل سال آمد  هفت سين عشقم را چيده ام درست در مقابل چشمانم  هفت تصوير عشق ،هفت يادگاري از تو،هفت لبخند ،هفت بوسه ،هفت....هفت ..... سال را نمي دانم اما نوشدن سهم دستاي من است كه در آغوشت جشن بگيرم روزهاي باتو بودن را .... نوبهارت ستاره باران رادمهرم ...
3 فروردين 1395
1